وی از نوجوانی با موسیقی و شعر و ترانه آشنا شد . در سن 28 سالگی پس از ازدواج به شهر رشت مهاجرت کرد و از آن تاریخ فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز نمود.
مجتبایی طی 23 سال فعالیت مطبوعاتی با نشریات : هفته نامه کادح ، هفته نامه طاهر ، روزنامه اعتماد ، هفته نامه آزاداندیشان ، روزنامه اندیشه نو ، روزنامه ملت ما ، پایگاه خبری تحلیلی گیلانا ، روزنامه اقتصاد پویا همکاری کرده و در حال حاضر موسس و سردبیر پایگاه خبری تحلیلی سیاست گستر می باشد .
وی از تخلص آتش در اشعار خود استفاده می کند ولی معمولا آتش را پس از نام خود می آورد .
در ادامه بخشی از شعر "فیلم کوتاه" از نظرتان می گذرد :
یه فیلم نامه ی درهم و پر از غوغا
سیاهی لشگرای بلند و کوتاه
یه جای فیلم ما عشق و یه جا جنگه
یه جا حرکتا زشت و یه جا قشنگه
همه بازیگرای فیلمی کوتاهیم
که اسمش زندگیه اونو دوست داریم
کمیت این وسط دغدغه ی ما نیست
ولی کیفیت بازی رو دوست داریم
ما انتخاب شدیم برای این بازی
ولی فکر نکن از قصه خبر داریم
ته قصه ی ما رو کس نمی دونه
می سازیم قصه رو اونجور که دوست داریم
کسی نمی دونه زمان این فیلمو
ولی آخر قصه یک سفر داریم
بعضی بازیگرا خنثی و داغونن
ولی بازیگر خوب هم زیاد داریم
توی بعضی سکانسها پریم از نفرت
توی بعضی سکانس ها همو دوست داریم
تو این سکانس پر از فقر و غم و دردیم
دلا کاسه ی خون ، چشم پر اشک داریم
سکانس بعدی چی میشه ؟ نمی دونم
ولی میشه غمو از میون برداریم
میشه عشق و دوباره زندگانی کرد
میشه کینه رو از تو دلا برداریم
یه مدت مدیدی فیلممون درده
هزار اسکار غم رو پشت سر داریم
باید شاد کنیم این فیلمو ، بدون غم
باید غم ها رو از پیش رو برداریم
باید باشیم کنار هم بدون درد
نهال عشقو تو قلبامون بکاریم
عشق به کشورمون به خاک و به آبش
عشق به مردممون که ریشه در خاکش
... ... ...
کیه فیلم نامه رو اینجوری نوشته ؟
چرا این فیلم پر از درد و غم و زشته