برخی از صاحب نظران در حوزه ی کارآفرینی تعاریف مختلفی دارند:
محمود احمد پور داریانی: کارآفرین فردی است که دارای ایده و فکر جدید می باشد و با بسیج منابع از طریق فرایند ایجاد یک کسب و کار که توام با مخاطره مالی و اجتماعی است محصول یا خدمت جدیدی را به بازار عرضه می نماید.
تیمونز: کارآفرینی، خلق چیز ارزشمند از هیچ است.
پیتر دراکر: کارآفرینی، بهره برداری از فرصت ها برای ایجاد تغییر است.
شومپیتر: کارآفرینی، عرضه کالای جدید، روش جدید در تولید، بازار جدید و ایجاد تشکیلات جدید است.
فرصت های کارآفرینی:
کارآفرینی فعالیتی است که در خلال آن شخص کارآفرینی با شناسایی، کشف و ارزیابی و بهره برداری از فرصت های ایجاد شده سعی در خلق ارائه کالایی جدید، گشایش بازاری نو و ایجاد هر گونه سازمان جدید در صنعت را دارد و فرصت مهمترین عنصر در فرایند کارآفرینی می باشد و فرایند کارآفرینی چیزی جز تشخیص،ارزیابی و بهره برداری از فرصت هایی است که کارآفرینان به دلیل ویژگیهای خود توانایی دیدن و شناسایی آنها را پیدا می کنند.
البته در حوزه ی کارآفرینی 2 نظریه مهم به نام نظریه شومپیتری(1395) و نظریه کرزنری(1979) وجود دارد.
- در نظریه شومپیتر: کارآفرین فردی نوآور و خلاق است و فعالیتهای کارآفرینانه منبع نوآوری می باشند. وی کارافرینی را عاملی موثر در رشد و توسعه اقتصادی معرفی نموده و از آن به عنوان "تخریب خلاق" اشاره نموده است.
از منظر شومپیتر، کارافرین برهم زننده تعادل در محیط بازار است که تعادل ایستا در بازار را به تعادل پویا تبدیل میکند که منجر به خلق فرصت های بیشتری در محیط بازار می شود.
- نظریه بعدی در آن نوآوری سطح پایین تری نسبت به نوآوری اشاره شده دارد و به کارآفرینی کرزنری موسوم است.
از نظر وی فرصت ها توسط اشخاص خاصی شکل نمی گیرد بلکه به صورت آماده در جامعه موجود می باشد و فردی با خصوصیات "هوشیاری کارآفرینانه" آنها را شناسایی یا کشف می کند. کرزنر بر این باور است که کارآفرینی به این دلیل رخ می دهد که بازار دارای عدم تعادل یا توازن اطلاعاتی بوده و همین عدم توازن در نتیجه ی تصمیم گیریهای غلط صورت می پذیرد. به همین خاطر افراد در محیط یا با سربار اطلاعات یا کمبود اطلاعات مواجه شده و قادر به کشف فرصت ها می شوند. (فردریک2008).
پس با توجه به دو نظریه ارائه شده در مطالب فوق می توان نتیجه گرفت که بر اساس یک نظریه فرصتها توسط فردی به نام کارآفرین خلق می شود که با ایجاد تخریب خلاق سبب بوجود آمدن فرصت های جدید می شود. از سوی دیگر و بر اساس نظریه دوم فرصتها در جامعه بصورت آماده وجود دارند و منتظر فردی هستند تا آنها را شناسایی یا کشف نماید. و این فرصت ها بر اساس عدم تعادل اطلاعاتی که در بازار است رخ می دهند.